یادداشت دانشجویی|
آراء تربیتی امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه
امروزه جهان مدرن که آمیخته به مدرنیته گشته و رو به سوی پسامدرنیسم دارد نیاز ها و شکاف های بسیاری را بر جامعه بر جا گذاشته است و لاجرم جامعه را به سوی گریز از سنت و فرهنگ و از هم گسیختگی سوق می دهد. پس نیاز به پویش میان تمامی منابع و ماخذ در خدمت سنت ضروری است که سر منزل مقصد مبانی در صحیفه سجادیه موجود است.
به گزارش مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان، یادداشت دانشجویی، شاهین کیارش پور، معاونت علمی بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان حکیم فردوسی البرز ؛ زندگی امام سجاد (علیهالسّلام) یکی از مهمترین نقطههای عطف در تاریخ اسلام است. دورانی که به واقع یک پیچ تاریخی بزرگی به شمار میرفت. شناخت این دوران و آثار این امام عزیز یکی از مهمترین وظایف شیعیان است. یکی از آثار امام سجاد (علیهالسّلام) در این دوران، صحیفه مبارکه سجادیه است. تقریبا تمام علما و بزرگان اسلامی این اثر انس گرفتند.صحیفه سجادیه، یکی از آثار مکتوب ائمه (علیهالسّلام) است که در میان علماء و بزرگان به «اخت القرآن»، «انجیل اهل بیت (علیهمالسلام)» و «زبور آل محمد (صلّیاللهعلیهوآله)» مشهور است.پس از قرآن و نهج البلاغه مهمترین میراث مکتوب شیعه به حساب میآید و به نامهای خواهر قرآن و «انجیل اهل بیت» نیز مشهور است. صحیفه مانند قرآن و نهج البلاغه از نظر فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گرفته است.
صحیفه کامله سجادیه شامل ۵۴ دعا است و مقصود از کلمه کامله نسبیتی است که این اثر با صحیفه زیدیه دارد. جامعه اسلامی در دوران امام حسین (علیهالسّلام) چنان دچار انحطاط اخلاقی و معنوی شده بود که منجر به حادثه غمبار عاشورا و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) شد. بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) نیز هرچند قیامهایی علیه حکومت جور شکل گرفت؛ اما علاوه بر اینکه حکومتها فضا را دچار اختناق کرده بودند، جامعه و خود مردم نیز همچنان دچار انحطاط و فساد بودند. روایت معروف امام صادق (علیهالسّلام) که فرمود: «ارتَدَّ النَّاسُ بَعدَ الحُسَین إِلَّا ثَلَاثَة» (۱)(مردم بعد از امام حسین (علیهالسّلام) از دین برگشتند؛ مگر سه نفر) بیانگر عمق فاجعه آن دوران است. همچنین روایتی که از امام سجاد (علیهالسّلام) نقل شده که «مَا بِمَکةَ وَ لَا بِالمَدِینَةِ عِشرُونَ رَجُلًا یُحِبُّنَا»(۲) (در سراسر مکه و مدینه حتی بیت نفر پیدا نیست که دوستدار ما اهل بیت (علیهالسّلام) باشد. نشان دهنده فساد عجیب مردم است.
امام سجاد (علیهالسّلام) بعد از خطبههای آتشین دوران اسارت، اکنون در مدینه به سر میبرند. ایشان واقعه کربلا را تحلیل کردند و به این نتیجه رسیدند که «بخش مهمّی از مشکلات اساسی دنیای اسلام که به فاجعه کربلا انجامید، ناشی از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود... اگر مردم پست و دارای رذائل اخلاقی نبودند، حکومتها (هرچند فاسد، ظالم و حتی بی دین) نمی توانستند چنین فاجعه بزرگی را رقم بزنند... یک ملت، وقتی منشأ همه مفاسد خواهد شد که اخلاق او خراب شود. این را امام سجاد (علیهالسّلام)، در چهره جامعه اسلامی تفحّص کرد، و کمر بست به اینکه این چهره را از این زشتی پاک کند و اخلاق را نیکو گرداند
بنابراین «باید دینِ مردم درست میشد، باید اخلاق مردم درست میشد، باید مردم از این غرقاب فساد بیرون میآمدند، باید دوباره جهتگیری معنوی، که لبُّ لبُاب دین و روح اصلیِ دین همان جهتگیری معنوی است، در جامعه اِحیا میشد... اما اختناق در آن دوران و نامناسب بودنِ وضع، اجازه نمیداد که امام سجاد (علیهالسّلام) بخواهند با آن مردم بیپرده و صریح و روشن حرف بزنند؛ نه فقط دستگاهها نمیگذاشتند، مردم هم نمیخواستند. اصلاً آن جامعه یک جامعه نالایق و تباه شده و ضایع شدهای بود که باید بازسازی میشد.
امام سجاد دعا را شالودهی این درمان قرار داد و توانست فضایی معنوی در جامعهی اسلامی به وجود بیاورد.از این نظر میتوان به حتم نتیجه گرفت که امام سجاد کمتر از امام صادق مبانی اصیل اسلامی را ترویج ننموده و در جامعه در نقش احیاگر مبدل شده است و تنها چگونگی این امر متفاوت بوده است به گونه ای که در مناجات های شبانه انتفاع شده میان مردم ثمره آن را میتوان دید.ماهیت صحیفه سجادیه با دیگر روایات متفاوت است و در علو انسان یعنی رابطه میان خدا و خود معنا میشود. همواره یکی از اجزای حائز اهمیت در جامعه اسلامی اخلاق و معنویت بوده است.پایه های اخلاقی مهمترین عامل عدم سقوط یک تمدن است.از این نحوه تربیت امام سجاد اینگونه میتوان برداشت کرد که این بزرگوار در پی تطورات درونی بود که به تبع آن تغییرات بزرگ در جهان خارج فرد ایجاد شود زیرا تا انسان نتواند دورن خود را متکامل کند نمیتواند جهان بیرونی خود را تغییر دهد
لذا زین العابدین همانند یک روشنفکر سعی در اصلاح جامعه اسلامی داشت و تنها بستری که برایش مهیا بود نیایش بود تا صفت مصلح را جان بخشد و در این راه پیوسته توام با ادبیات سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی مالامال از عرفان میکوشد تا انسان عصر خود را نسبت به مبانی توحید محوری ، وجود خود انسان ، جهان پیرامون و دوری از غفلت آگاه سازد و این رکن سیاسی و اجتماعی بودن ادعیه همانگونه که علی شریعتی در نگاهی که به کتاب نیایش الکسیس کارل دارد بیان میکند نقطه عطف و برتری دعا در اسلام بر مسیحیت است و این خصیصه را که نگاه ویژه ای به آن در تشیع شده است عامل تحریک اجتماع و زایندگی آن م
یداند.
در نگاه اول علی الخصوص دید فلسفی به نظر فقر فلسفی را همنشین با ادعیه میتوان دید و مفاهیم بسیار ابتدایی به نظر میرسند که باید شرایط خاص و بستر تاریخی جامعه آن روز را در نظر گرفت و نکته ای را باید در نظر گرفت که در تاروپود خود نکات ژرف بسیاری دارند که باید به آنها تعقل ورزید و از مبانی عقلانی و وحیانی آن بهر کافی را جست..
آنگونه که عین صاد در دعای مکارم الاخلاق اللهم بلغ بایمانی اکمل ایمان...وفر بلطفک نیتی را پیوستاری متناسب با نیت و هدف می یابد که در سایه شناخت انسان از خود شکل میگیرد
دعا به عنوان یکی از عالی ترین مضامین الهی، همیشه مورد توجه بشریت بوده و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خود به معناشناسی دعا و مسائل پیرامون آن پرداخته است
ماهیت دعا و استجابت آن مقوله ای سهل الممتنع است که تاکنون فیلسوفان و شارحان بسیاری را به خود مشغول کرده است تا جایی که ادله ابن عربی و ملاصدرا در این مقال نمیگنجد
آرش نراقی که سخنانی چند من باب ماهیت دعا دارد رابطه دعا را معکوس بر ساختار وحی میداند یعنی در این مهم جایگاه خالق و مخلوق در بیان ساختار زبانی عوض شده است از این رو نمیتواند این فریضه را کم اهمیت شمرد.
هنگامیکه نیک بنگریم نیایش در پیوستاری عمیق با شفاعت ، اصول دین و فقه عجین میگردد و کلی به هم پیوسته را ایجاد میکند.در نگاه گذرا امکان دارد بسیار سطحی به رابطه شفاعت و دعا نگاه گردد که نه تنها کاملا عوام گرایانه بوده بلکه ظالمانه است و در دستگاه الهی جایی ندارد و این در صورتی است که برای دعا ، استجابت و شفاعت پیوندی فارق از مکتب و تربیت در پیشگاه نظر داشت .متفکرین زیادی درباره شفاعت نکاتی را بیان کردند که بیش از پیش مکتب و تربیت را در دعا و شفاعت عیان میکند و از خرده گیری هایی همچون سخنان احمد کسروی جلوگیری میکند که شفاعت را در دید عوام شناسایی کرده بود و امکان آن را متعلق به دستگاهی غیر از دستگاه عدالت میدانست که توهینی بر خداوند است( برگرفته از
کسروی، احمد (۱۳۲۴). گفتگو - استا رجبعلی دین یادمیگیرد. چاپخانه پیمان. صص. ۱۲–۱۳)
علی شریعتی مینویسد: شفاعت در اسلام عامل کسب شایستگی نجات است، نه وسیله «نجات ناشایسته»، این فرد است که باید شفاعت را از شفیع بگیرد و سرنوشت خود را بدان عوض کند. یعنی سرشتش را چنان تغییر دهد که شایسته تغییر سرنوشتش باشد(کتاب فاطمه فاطمه است بخش ۵)
متفکر دیگر رضا قهرمانی اینگونه مینویسد :بزرگان دین و ائمه واسطهای برای تعلیم و تربیت و به تکامل رساندن مردم هستند و آموزههایشان واسطهای است برای نزدیکی انسان به خدا و رفتار و عمل به آن موجب رضای خدا و استجابت دعا میشود. شفاعت در حق کسی خواهد شد که در دنیا، راه حق را رفته و مسیر بندگی را در پیش گرفته باشد و مورد رضای خدا باشند(کتاب حقیقت امامت صفحه ۱۵۵)
پس اهمیتی را باید در این مفاهیم و مناسبات بی بدیل باید بازشناخت که مکتبی را با تربیت بازتولید کند که بدینگونه به امر شفاعت بیانجامد و با لابی بازی های که شاهد آن هستیم میانه ای ندارد.
امروزه جهان مدرن که آمیخته به مدرنیته گشته و رو به سوی پسامدرنیسم دارد نیاز ها و شکاف های بسیاری را بر جامعه بر جا گذاشته است و لاجرم جامعه را به سوی گریز از سنت و فرهنگ و از هم گسیختگی سوق میدهد پس نیاز به پویش میان تمامی منابع و ماخذ در خدمت سنت که در اینجا سر منزل مقصد
مبانی موجود در صحیفه سجادیه است که بیانگر نوعی نگرش و به تعبیری نگاههای کلی به این عالم است که بر مبنای تعلیمات اعتقادی شکل میگیرد با جریان های فکری مدرن و پسامدرن به منظور نگارگری طرحی نو از جنس حرکت در تقابل با سکون است.